رسته‌ها
کلاغ ها
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 93 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 93 رای
ن‍ق‍اش‍ی‌ از: ن‍ورال‍دی‍ن‌ زری‍ن‌ ک‍ل‍ک‌

کلاغها برنده جایزهٔ اول فستیوال کتاب‌های کودکان توکیو ژاپن، جایزه اول - سیب طلایی - براتیسلاوا، جایزه اول تعلیم و تربیت از یونسکو
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
15
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
کوهالن
کوهالن
1389/06/25

کتاب‌های مرتبط

ذرت های خاکستری
ذرت های خاکستری
5 امتیاز
از 1 رای
جشن‌های مردم آسیا
جشن‌های مردم آسیا
4.4 امتیاز
از 9 رای
سفر بسوی ماه
سفر بسوی ماه
4.1 امتیاز
از 16 رای
قصه های پیک پرستو
قصه های پیک پرستو
4.6 امتیاز
از 10 رای
راپونزل
راپونزل
4.4 امتیاز
از 201 رای
قصه های کوتاه
قصه های کوتاه
4.5 امتیاز
از 17 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی کلاغ ها

تعداد دیدگاه‌ها:
13
کلاغها نماد بدی هستند که بعضی وقتها آنقدرزیاد می شود که خوبی درمیانش گم می شود اما سرانجام پیروزی با خوبی است به راستی باید مواظب کلاغها که دوستیها وخوبیها را ازبین می برند بود انسانهایی که حتی بویی ازخوبی نبرده اند
کلاغها اولین کتابی بود که من خوندم.سال 55 کلاس اول ابتدایی بودم. ....آه....ممنون:x
کلاغ لکه ای بود بر دامن آسمان و وصله ی ناجور بر لباس هستی . صدای ناهموار و ناموزونش خراشی بود بر صورت احساس . با صدایش نه گُلی می شکفت و نه لبخندی بر لبی می نشست . صدایش اعتراضی بود که در گوش زمین می پیچید .
کلاغ خودش را دوست نداشت ، بودنش را هم . کلاغ از کائنات گله داشت .
کلاغ فکر می کرد در دایره ی قسمت نازیبایی تنها سهم او ست .
کلاغ غمگین بود و با خودش گفت : کاش خداوند این لکه ی زشت را از هستی می زدود .
پس بال هایش را بست و دیگر آواز نخواند .
خدا گفت : عزیز من ! صدایت ترنمی است که هر گوشی شنوای آن نیست ، فرشته ها با صدای تو به وجد می آیند . سیاه کوچکم ! بخوان فرشته ها منتظرند .
ولی کلاغ هیچ نگفت .
خدا گفت : تو سیاهی . سیاه چونان مرکب که زیبایی را از آن می نویسند و زیبایی ات را بنویس . اگر تو نباشی ، آبی من چیزی کم خواهد داشت . خودت را از آسمانم دریغ نکن .
و کلاغ باز خاموش بود .
خدا گفت : بخوان ، برای من بخوان . این منم که دوستت دارم ، سیاهی ات را و خواندنت را .
و کلاغ خواند ، این بار عاشقانه ترین آوازش را .
خدا گوش داد و لذت برد و جهان زیبا شد .
عرفان نظر آهاری
"آدمک برفی"
طلسمم کرده ای آری شبیه آدمک برفی
پراز فریاد تکراری شبیه آدمک برفی
مراازنو تراشیدی ز جنس سرد برف و بعد
نمودی پرده برداری شبیه آدمک برفی
سرش ازمن تنش ازمن نگاه برفی اش از تو
میان چار دیواری شبیه آدمک برفی
وجودم برف باریدو زمستان حضورم را
نگفتی دوستم داری شبیه آدمک برفی
وطفلی کودک قلبم زکامی سخت میگیرد
تو از گرمای بیزاری شبیه آدمک برفی
دلم تنهاست مثل تو دلم اینجاست مثل تو
ودراین آخر کاری شبیه آدمک برفی
نادر ابراهیمی در بیشتر آثار خود موضوعات بسیار حکیمانه و فیلسوف منشانه را برای بیان مقصود خود انتخاب می کند. او به مسائل پیش پا افتاده و یا به موضوعاتی که تقریبا در تمام کتابهای داستان وجود دارد توجهی ندارد. در آثار نادر ابراهیمی خواننده با موضوعاتی روبه رو می شود که نویسندگان به ندرت در آثار ادبیات کودک از آن استفاده می کنند. این نکته گاهی سبب سنگینی متن می شود و گاهی اوقات خواننده را از ادامه قصه منصرف می کند. البته شاید این انتخاب موضوع برای نسل نوجوان مناسب باشد. چرا که آنها را با دنیایی که در پیش روی خود دارند آگاه می کند و کم تر قصه ها حالت کودکانه دارند. شاید بهتر است بگوییم این موضوعات برای نوجوانانی که خواهان نوآوری هستند بسیار مناسب است.
به نظر می رسد که نادر ابراهیمی را باید مردی با اعتقادات ملی و سیاسی نام برد چرا که در تمامی آثارش چه به صورت نمادین و چه به صورت واضح از ایران و انقلاب آن و یا از آزادیخواهی، تلاش در جهت براندازی ظلم و مبارزه با جور داد سخن می کند. به طور مثال در داستان کلاغ ها او با ساخت شخصیتی به نام چرخ ریسک تلاش می کند تا شر کلاغ های غاصب و تفرقه انداز را از شر باغ سبز و درختهای کاج و سرو باز نماید. که در نهایت به سراغ سیمرغ مرغ افسانه ای می رود. اما سیمرغ در جواب چرخ ریسک می گوید حتی من هم نمی توانم به تنهایی با کلاغ ها مبارزه کنم و برای اینکار تمامی پرندگان دشت را خبر می کند. این نمادی است که با اتحاد می توان یک دشمن هرچند قدرتمند را از پا در آورد.
به نظر می رسد که نادر ابراهیمی را باید مردی با اعتقادات ملی و سیاسی نام برد چرا که در تمامی آثارش چه به صورت نمادین و چه به صورت واضح از ایران و انقلاب آن و یا از آزادیخواهی، تلاش در جهت براندازی ظلم و مبارزه با جور داد سخن می کند. به طور مثال در داستان کلاغ ها او با ساخت شخصیتی به نام چرخ ریسک تلاش می کند تا شر کلاغ های غاصب و تفرقه انداز را از شر باغ سبز و درختهای کاج و سرو باز نماید. که در نهایت به سراغ سیمرغ مرغ افسانه ای می رود. اما سیمرغ در جواب چرخ ریسک می گوید حتی من هم نمی توانم به تنهایی با کلاغ ها مبارزه کنم و برای اینکار تمامی پرندگان دشت را خبر می کند. این نمادی است که با اتحاد می توان یک دشمن ـ هرچند قدرتمند ــ را از پا در آورد.
بماند! ... اهمیت در کاربرد عبارته که می تونه به تنهایی به کار بره و معنای لازم رو هم داشته باشه
منظور من در برخورد با کتاب کودکان بود نه همه کتابها:-);-)
به قول یک بزگوار عجب!!!!

اول ممنون ميشم كه بفرماييد به قول كدام بزرگوار؟؟ ((چون بزرگواران زيادي گفته اند عجب ))
بله ، حق با شماست ..چون تا الآن من يادم نمياد كه اون لينك آبی رنگ را در جايی نگاه كرده باشم..چون فقط توضيحات كتاب رو ميخونم.در آخر هم بايد بگم كه به حرفاتون فكر كردم ، ازين به بعد سعي ميكنم كه مثل بچه ها فكر كنم و دنيا رو از چشم آنها ببينم و كتاب ها را با ديد آنها بخوانم:D
به قول یک بزگوار عجب!!!! و باز هم عجب!!!!!
خیلی عذر می خوام وقتتون تلف شد!!!!!! چون به نظرم اگه یک نگاهی به بالای صفحه می کردین می دیدید که با فونت آبی رنگ نوشته کودک و نوجوان!!! این کتاب تو دسته کودک و نوجوانه و دیگه تکرار مکررات می شد نوشتن تو توضیحات!!!! ... بعد هم من تو تمام کتابام توضیحات لازمو میزارم گاهی اضافه هم می زارم دیگه نمی دونستم بدون دقت به دسته دانلود می کنین بعد هم خرده می گیرین!!!
چرا باید از کتاب خوششون نیاد؟ ... دید بچه ها به دنیا با ما فرق داره ، کتابها رو هم با یه دید دیگه می خونن ... پس اگه این داستان بی مزه کلاغ و درخت از نظر شماست چرا فکر می کنین بچه ها هم ازش خوششون نمیاد؟ ... چرا با دید الان قضاوت می کنیم ما و برای بچه ها مرز تعیین می کنیم. چرا فکر می کنیم همه باید مثل ما فکر کنن! یکم بیایم دنیا رو از دید اونا ببینیم اون وقت شاید کلاغ و چرخ ریسک و درخت مفهوم پیدا کرد ... بی خود نیست که ادبیات کودک خیلی سخته و نوشتن براشون سختتر!
کلاغ ها
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک